فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

دوران ما را می توان دوره فترت، نه این و نه آن، نامید. انسان نه دیگر به خدا اعتقاد دارد نه به کفر و بی ایمانی، نه بر ضد اولی می شورد و نه به دیگری پناه می برد، و حتی از بحث بر سر این مفاهیم هم بیزار است. دیگر نه نیکی برایش معنا دارد نه بدی، نه خودش را مسئول می داند نه گناهکار و نه مکلف به تکلیفی خاص. به همین مناسبت نه اصلاح طلب است نه انقلابی، نه خوشبین نه بدبین، نه اخلاقی و نه بی اخلاق، نه به مشیت الهی اعتقاد دارد نه به جبر زمانه، به عبارت دیگر، در بی تعهدی محض به سر می برد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۵، ۱۶:۲۱ - رضا خوش بین
    :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستایووسکی» ثبت شده است

۱۱
شهریور
۹۴

در حقیقت هیچ چیز ناراحت کننده تر از این نیست که آدم؛ مثلاً ثروتمند و خوشنام و با شعور و خوش صورت و حتی پسندیده سیرت باشد و تحصیلاتش هم بد نباشد و در عین حال هیچ قریحه ای، اصالتی، کیفیتی غیر عادی ولو درخور نیشخند، هیچ فکر اصیلی که از ذهن خودش جوشیده باشد نداشته باشد و از هر جهت «مثل دیگران» باشد! ثروتمند هستی اما روتشیلد1 نیستی. خانواده ات خوشنام است اما هرگز با هیچ کار درخشانی نمایان نشده است. صورتت قشنگ است اما جذاب نیست. تحصیلات خوبی کرده ای اما نمی توانی از آن بهره ای برداری. باهوش و فهمیده ای اما فکر بکری هرگز در ذهنت پیدا نمی شود. بدِ کسی را نمی خواهی اما خیری هم به کسی نمی رسانی، از هر نظر که فکرکنی، نه بویی و نه خاصیتی! این جور آدم ها در دنیا فراوانند، بسیار بیش از آنجه به نظر می رسد.(فئودور داستایووسکی/ابله)

1.روتشیلد، نام خانواده ای یهودی تبار در آلمان است که بیشترین ثروت ثبت شده تا قرن 18 به نام آنهاست.

 

  • سعید ممتاز
۲۲
مرداد
۹۴

داستایووسکی در نامه‌ای به مادام فن ویزینا نوشت:« من فرزند زمانه‌ام هستم، فرزندِ بی اعتقادی و شکاکیت. من تا کنون چنین بوده‌ام و می‌دانم که تا به آخر چنین خواهم بود.» و درست دوسطر بعد می‌گوید:« اما خداوند گاه لحظاتی به من ارزانی می‌دارد که احساس آرامش مطلق می‌کنم، درچنین لحظاتی ایمان را در قلبم فرو می‌گیرم». داستایووسکی در تمام عمر درحال جدال بین شک ‌و ایمان بوده‌است و برادران کارامازوف توصیف هولناک این جدال است. جامعه‌ای که جوانانش به وجود خدا شک اما به عذاب آخرت اعتقاد دارند، به ظهور منجی برای عدالت‌گستری ایمان دارند درعین حال نمی‌دانند عدالت چیست، پدرانشان را دوست ‌دارند اما آرزوی مرگ‌شان را می‌کنند. برادران کارامازوف توصیفِ تلخِ روزگارِ بی‌ایمانی است، روزگاری که...بگذریم. به مقدمه‌ی خود داستایووسکی بسنده می‌کنم:«اگر خوشتان بیاید، این کتاب مرا خواهید خواند.».

* درباره برادران کارامازوف بیشتر خواهم نوشت.


  • سعید ممتاز