فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

دوران ما را می توان دوره فترت، نه این و نه آن، نامید. انسان نه دیگر به خدا اعتقاد دارد نه به کفر و بی ایمانی، نه بر ضد اولی می شورد و نه به دیگری پناه می برد، و حتی از بحث بر سر این مفاهیم هم بیزار است. دیگر نه نیکی برایش معنا دارد نه بدی، نه خودش را مسئول می داند نه گناهکار و نه مکلف به تکلیفی خاص. به همین مناسبت نه اصلاح طلب است نه انقلابی، نه خوشبین نه بدبین، نه اخلاقی و نه بی اخلاق، نه به مشیت الهی اعتقاد دارد نه به جبر زمانه، به عبارت دیگر، در بی تعهدی محض به سر می برد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۵، ۱۶:۲۱ - رضا خوش بین
    :)

فیلمی که دیدم2: چهارصد ضربه

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ق.ظ

نام فیلم: چهارصد ضربه (les quatre cents coups)

محصول: فرانسه، 1959

کارگردان: فرانسوا تروفو

400 ضربه زندگی نوجوانی به نام آنتوان دوآل را به تصویر می کشد. زندگی آنتوان دو عالم دارد، یک عالم؛ آن چیزی است که دیگران برایش ساخته اند؛ مادری نامهربان که با مردی دیگر رابطه دارد، پدری( که اواخر فیلم معلوم می شود پدر آنتوآن نیست) بی توجه به زندگی آنتوان، معلمی که تنها دغدغه اش حفظ شعر و تکلیف نوشتن دانش آموزان است. اما عالم دوم عالمی است که آنتوآن خودش برای خودش ساخته است، شب ها با کتاب بالزاک می خوابد و به یاد او درخانه شمع روشن می کند، سینما می رود و شعر می گوید.


بدی ماجرا همین جاست که هیچکدام از این دو عالم حاضر نیستند با هم کنار بیایند و آنتوآن بیچاره مجبور است مابین این دو معلق باشد. آنتوان همه کار برای آشتی بین این عوالم می کند اما او کوچکتر و البته صادق تر از آن است که پیروز مبارزه باشد.

400 ضربه مرثیه ایست برای «دوران نوجوانی» ؛ دورانی که همه ی خواسته ها و آرزوهای کودکانه ی نوجوان به بهانه بزرگ شدن مورد تمسخر واقع می شود و تمام دست و پا زدن های او برای ابراز هویت جدیدش به بهانه ی هنوز کوچک بودن؛ بی نتیجه می ماند.

 آنتوان دست به دزدی می زند و به مرکز اصلاح و تربیت فرستاده می شود، اما آنجا هم برای عالم درون او ارزشی قائل نیستند؛ پس فرار می کند؛ اما درست درجایی که انگار تکلیف او مشخص شده است؛ آنتوان به دریایی می رسد که نمی توان از آن رد شد، آنتوان برمی گردد و به دوربین نگاه می کند.تمام. هیچ راهی برای خلاصی از این نزاع ابدی وجود ندارد و تنها کسانی پیروز این نبردند که تسلیم شوند.تسلیم یکی از این دو عالم. خیر؛ ساحل نماد آزادی نیست!


  • سعید ممتاز

تروفو

چهارصد ضربه

نظرات  (۱)

جشن را دیدم.برخلاف شکار اصلا این فیلم را دوست نداشتم و به سختی به انتها رسوندمش.از همان اول که فیلم شروع شد فهمیدم با وجود علاقه ام به درام های معنا گرای اروپا و حتی دوربین روی دست این فیلم قصد آزارم را دارد.
این فیلم که به ظاهر فیلم زندگی خیلی از ما جوانان ایرانیه...!حداقل اگه کتابی با این موضوع بود دوست داشتم حتما بخونمش.مثل زندگی در پیش رو که بی شباهت نیست به توضیحات این فیلم فرانسوی.سعی می کنم تهیه اش کنم.
فیلم amour را هم بتازگی دیدم و بسیار پسندیدم.حتما اگر ندیدید ببینید چون کم نظیره...
راستی قمار باز را شروع کردم و ۱۰۰صفحه ای اش را خوندم.تا اینجا عالی بوده.بیاد عقاید یک دلقک افتادم.چقدر نثرش روان هست.داستایوسکی , جلال آل احمد...
پاسخ:
اگر از فیلم amour خوشتون اومده(که بنظرم جزوه فیلمای خوب میشل هانکه نیست!) پیشنهاد میکنم که فیلم روبان سفید The white ribbon و فیلم پنهان Hidden رو ببینید که بهترین فیلماشه،هرچند من خیلی سینمای هانکه رو دوست ندارم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی