فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

دوران ما را می توان دوره فترت، نه این و نه آن، نامید. انسان نه دیگر به خدا اعتقاد دارد نه به کفر و بی ایمانی، نه بر ضد اولی می شورد و نه به دیگری پناه می برد، و حتی از بحث بر سر این مفاهیم هم بیزار است. دیگر نه نیکی برایش معنا دارد نه بدی، نه خودش را مسئول می داند نه گناهکار و نه مکلف به تکلیفی خاص. به همین مناسبت نه اصلاح طلب است نه انقلابی، نه خوشبین نه بدبین، نه اخلاقی و نه بی اخلاق، نه به مشیت الهی اعتقاد دارد نه به جبر زمانه، به عبارت دیگر، در بی تعهدی محض به سر می برد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۵، ۱۶:۲۱ - رضا خوش بین
    :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تروفو» ثبت شده است

۰۵
شهریور
۹۴
نام فیلم: روز به جای شب (Day for Night)
نام اوریجینال: شب آمریکایی(La nuit américaine)

محصول:  فرانسه،1973

کارگردان: فرانسوا تروفو

ایده ی این فیلم اولین بار در گفتگوی فرانسوا تروفو با آلفرد هیچکاک به ذهن تروفو رسید:«فیلمی درباره ساختن یک فیلم». شب آمریکایی ( یا همان روز به جای شب، که هر دو اصطلاح به معنی گذاشتن فیلترهایی مقابل دوربین است که باعث جلوه دادن روز به جای شب می شود.) سعی در به تصویر کشیدن سختی های فیلمسازی و اتفاقات ناگهانی پشت صحنه دارد: از فشار تهییه کنندگان بخاطر بالا رفتن هزینه ها، فراموش کردن دیالوگ ها، روابط پنهایی بازیگرها و عوامل تا مرگ بازیگر نقش اول.

این فیلم را می توان ادای دینی به سینمای مورد علاقه ی تروفو دانست. او که خودش در فیلم، نقش کارگردان را بازی می کند، وقتی در صحنه ای از فیلم، کتاب هایی از هیچکاک، برگمان، برسون، درایر و... را نشان می دهد و یا وقتی در چند فلاشبک تصویر نوجوانی تروفو را می بینیم که در حال دزدیدن پوسترهای فیلم همشهری کین(اورسن ولز) است؛ می خواهد به ما یادآوری کند که برای او همچنان:«سینما از زندگی مهم تر است.». این همان چیزی است که تروفو در مهمترین فیلمش 400ضربه هم به ما گفته بود، آنتوانِ نوجوان آن فیلم هم وقتی از دعوای پدر و مادرش خسته می شد به سینما می رفت و پوستر فیلم ها می دزدید. همانطور که این سینما برای تروفو دنیایی را ساخت که از زندگی واقعی پر دردش فاصله بگیرد و برای لحظاتی به خلسه برود او هم در «شب آمریکایی» به نقش اول فیلمش، وقی دختر مورد علاقه اش او را تنها گذاشته، توصیه می کند که به رختخوابش برگردد و فیلمنامه را بخواند که اتفاقات خوب فقط در سینما می افتد.  


   
  • سعید ممتاز
۳۱
مرداد
۹۴

نام فیلم: چهارصد ضربه (les quatre cents coups)

محصول: فرانسه، 1959

کارگردان: فرانسوا تروفو

400 ضربه زندگی نوجوانی به نام آنتوان دوآل را به تصویر می کشد. زندگی آنتوان دو عالم دارد، یک عالم؛ آن چیزی است که دیگران برایش ساخته اند؛ مادری نامهربان که با مردی دیگر رابطه دارد، پدری( که اواخر فیلم معلوم می شود پدر آنتوآن نیست) بی توجه به زندگی آنتوان، معلمی که تنها دغدغه اش حفظ شعر و تکلیف نوشتن دانش آموزان است. اما عالم دوم عالمی است که آنتوآن خودش برای خودش ساخته است، شب ها با کتاب بالزاک می خوابد و به یاد او درخانه شمع روشن می کند، سینما می رود و شعر می گوید.


بدی ماجرا همین جاست که هیچکدام از این دو عالم حاضر نیستند با هم کنار بیایند و آنتوآن بیچاره مجبور است مابین این دو معلق باشد. آنتوان همه کار برای آشتی بین این عوالم می کند اما او کوچکتر و البته صادق تر از آن است که پیروز مبارزه باشد.

400 ضربه مرثیه ایست برای «دوران نوجوانی» ؛ دورانی که همه ی خواسته ها و آرزوهای کودکانه ی نوجوان به بهانه بزرگ شدن مورد تمسخر واقع می شود و تمام دست و پا زدن های او برای ابراز هویت جدیدش به بهانه ی هنوز کوچک بودن؛ بی نتیجه می ماند.

 آنتوان دست به دزدی می زند و به مرکز اصلاح و تربیت فرستاده می شود، اما آنجا هم برای عالم درون او ارزشی قائل نیستند؛ پس فرار می کند؛ اما درست درجایی که انگار تکلیف او مشخص شده است؛ آنتوان به دریایی می رسد که نمی توان از آن رد شد، آنتوان برمی گردد و به دوربین نگاه می کند.تمام. هیچ راهی برای خلاصی از این نزاع ابدی وجود ندارد و تنها کسانی پیروز این نبردند که تسلیم شوند.تسلیم یکی از این دو عالم. خیر؛ ساحل نماد آزادی نیست!


  • سعید ممتاز