فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

فَترَت

فَترَت، به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است

دوران ما را می توان دوره فترت، نه این و نه آن، نامید. انسان نه دیگر به خدا اعتقاد دارد نه به کفر و بی ایمانی، نه بر ضد اولی می شورد و نه به دیگری پناه می برد، و حتی از بحث بر سر این مفاهیم هم بیزار است. دیگر نه نیکی برایش معنا دارد نه بدی، نه خودش را مسئول می داند نه گناهکار و نه مکلف به تکلیفی خاص. به همین مناسبت نه اصلاح طلب است نه انقلابی، نه خوشبین نه بدبین، نه اخلاقی و نه بی اخلاق، نه به مشیت الهی اعتقاد دارد نه به جبر زمانه، به عبارت دیگر، در بی تعهدی محض به سر می برد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۵، ۱۶:۲۱ - رضا خوش بین
    :)

بعد از یک ماه و نیم

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ

من آدم بی اراده ای نیستم، یعنی وقتی کاری را شروع می کنم تمام تلاشم را می کنم که تا آخرش بروم. اما خب گاهی موانعی بر سر راهم قرار می گیرد و نمی گذارد کاری که شروع کرده ام تمام کنم. فکرنکنید می خواهم در مورد مطلب مهمی صحبت کنم، می خواهم دلیل اینکه حدود یک ماه و نیم است مطلبی در وبلاگ نگذاشته ام را بگویم.

خیلی کوتاه: صفحه ی لپ تاپم سوخته بود، به همین راحتی. اگر می خواهید بگویید که:«خب می رفتی یه کامپیوتری،چیزی گیر میاوردی که مطالبت رو تو وبلاگ بذاری» باید بگویم که من گفتم آدم«بی اراده»ای نیستم، نگفتم آدم «با اراده»ای هستم. فرق است میان این دو جانا!

فقط می خواهم یک گزارش کوتاه از فیلمهایی که تو این مدت دیده ام( البته نه با لپ تاپ) را بدهم:


1.خرابش کن رَلف(Wreck-it Ralph): یک انیمیشن روپا با یک ایده ی جالب: رَلف یک بَدمن معروف بازی های کامپیوتری است که دیگر نمی خواهد بدمن باشد و تمام تلاشش را می کند که خوب شود. اما همین تصمیم او باعث می شود که تمام دنیای بازی بهم بریزد و رلف متوجه بشود که «اینکه انقدر بد است، اونقدرها هم بد نیست». پس رلف تصمیم می گیرد که در جایی که باید باشد قرار بگیرد تا دنیای بازی متلاشی نشود. یعنی بدها باید وجود داشته باشند تا دنیا وجود داشته باشد.


2. هشت نیم(8.5): ساخته فدریکو فلینی که بعدا مفصل درباره اش خواهم نوشت.

3.پشت و رو(Inside Out): یکی از بهترین انیمیشن هایی که تا حالا دیده ام، برای نوشتن درباره اش باید دوباره ببینم.

4.آدمکش(Assassin): محصول2015 هنگ کنگ. کلی جایزه برده از جمله بهترین کارگردانی جشنواره کن، اما دریغ از یک حس خوب در فیلم...بگذریم.

5.قاضی(The Judge): داستان یک وکیل حرفه ای و خودخواه که بعداز شنیدن خبر مرگ مادرش به شهرش برمی گردد تا به پدرش که سالهاست با او قطع رابطه کرده تسلیت بگوید. اما پدرِ فیلم، که همان قاضی است، در پی حوادثی به جرم قتل دستگیر می شود و وکیل تصمیم می گیرد که پرونده ی پدرش را قبول کند تا او را از اعدام نجات دهد. اما این همه ی ماجرا نیست... .قاضی یک ملودرام راضی کننده ست که حال آدم را خوب می کند.


6.مادرم(Mia Madré):بعد از «اتاق پسر»، این دومین فیلمی بود که از نانی مورتی دیدم. به مراتب از اتاق پسر فیلم بهتری بود.

7.بعداز خواندن بسوزان(Burn After Reading): من این دیوانگی برادران کوئن را با هیچ چیز در سینما عوض نمی کنم. اینکه یک مشت اتفاق بی ربط، بطور حیرت انگیزی به هم مرتبط بشوند و منجر به یک فاجعه بشوند فقط کار ایتان و جوئل کوئن است و بس. فقط فرق این فیلم با دیگر فیلمهای کوئن ها این است که هیچکدام از شخصیت ها رو به دوربین پیام اخلاقی فیلم را بازگو نمی کنند، یا بهتر بگویم فیلم بطور شگفت آوری فاقد هرگونه پیام اخلاقی است. به دیالوگ پایانی فیلم توجه کنید:

رئیس سیا(خطاب به زیر دستش): ما چه نتیجه ای از این داستان گرفتیم؟

-نمیدونم قربان.

-معلومه،اینکه دیگه این کارو نکنیم.

-کدوم کار قربان؟

نمیدونم!    

  • سعید ممتاز

نظرات  (۱)

  • حرف دل !...
  • چی بود این مطلب؟
    من متوجه نشدم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی