این میل هوسانگیز مرموز
شکی نیست که سینمای ایران چندسالی است برای عدهای تبدیل شدهاست به بستری برای دفع شهوتِ شهرت. کافی است نگاهی کوتاه به وضعیت سینمای ایران کنیم تا بفهمیم آنچه باعث شده ما هنوز چیزی به اسم «سینمای ایران» داشتهباشیم ارضای این «میل هوسانگیز مرموز[1]» است. عدهای برای خودشان فیلم میسازند و چند نفری(بله واقعاً چند نفری!) به تماشای فیلمهای آنها میروند، همان چند نفر در دهها مجله به نقد و بررسی لایههای مختلف فیلم از جنبههای روانشناختی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی میپردازند، با سازندگان فیلم مصاحبه میکنند، عکس بازیگرش را روی جلد میزنند و همهی اینها به بهانهی کار فرهنگی، هزینهشان را از دولت(مردم) میگیرند.
چند وقت پیش، از یکی از این کارگردانها پرسیدند که:«چرا فیلم شما انقدر تلخ است؟» جواب داد:« فیلم من دارد رذایل اخلاقی جامعه را نقد میکند.» و کسی نبود به او بگوید: فیلمی که میخواهد اجتماع را نقد کند اول باید توسط همان اجتماع دیدهشود تا بتوان اسمش را نقد گذاشت. فیلم تو در بهترین حالت صدهزار تماشاگر دارد( یعنی یکدهم فالووِرهای بهنوش بختیاری در اینستاگرام!)، تو داری کسانی را نقد میکنی که اصلا روحشان از ساخت فیلم تو خبر ندارد، و حتی اگر خبر هم داشتند انقدر درگیر اینترنت و ماهواره و دیگر سرگرمیهای مجازی هستند که درخود نیازی به پند و اندرزهای قیممآبانه تو نمیبینند.
پس چرا با این وضعیتِ«سرشار از تهیِ» سالنهای سینما، کارگردان ما همچنان اصرار به فیلمسازی دارد؟ به نظر من استنلی کوبریک صادقانهترین جواب را به این سوال دادهاست:« هرکس که یکبار بخت و امکان فیلمساختن پیدا کردهباشد میداند که هیچ لذتی در زندگی با آن برابری نمیکند.» بله، به همین سادگی. فیلمساز ازاین که چیزی را نشان دهد، دیده شود، دورش شلوغ شود و همه برای او دست بزنند و تحسینش کنند لذت میبرد و آنقدر فیلم میسازد؛ بلکه یکی از فیلمها بتواند این میل او را ارضا کند؛ و این تعابیر «چشم بیدار جامعه» و «وظیفه هنرمند؛ نشان دادن پلشتیهاست» در جایی صدق میکند که هنرمند مطمئن باشد که کسی هست که هنرش را ببیند، درحالیکه فیلمساز ما تنها برای پرده انداختن روی این میل افسارگسیختهی درونی، یعنی شهوتِ شهرت، از این تعابیر استفاده میکند.
راستش این نوشته میتواند خطاب به دوستانی هم باشد که مدتیاست نگران ساخت فیلمهای(به قول خودشان) «سیاهنما» هستند؛ نگرانی آنها به این جهت است که نکند این فیلمها تأثیرسوء روی مردم بگذارد. عزیزان! خیالتان راحت، اصلا کسی این فیلمها را نمیبیند که بخواهد رویش تأثیر منفی(و یا مثبت) بگذارد، به قول لویی بونوئل:« چشمِ سفیدِ سینما کافی است نور خود را بتاباند تا جهانی را به آتش بکشد، ولی اکنون لازم نیست نگران باشیم، چون نور سینما به نحو اطمینانبخشی مقید و بیرمق شدهاست».
* این مطلب اولین بار در شماره 6 مجله جیم چاپ شد.